* دکتر مهسا صالحی
در میان جوانان جسور و خلاق ایرانی که دل در گرو راهاندازی کسبوکار خود دارند، ترسی عمیق و بازدارنده وجود دارد، ترس از ورشکستگی. این هراس، ریشه در فرهنگی دارد که شکست را ننگ میداند و در اقتصادی که کمبود شبکههای حمایتی را به روشنی میتوان دید. اما آنچه بسیاری از این جوانان از آن بیخبرند، نقشه گنجی است که در دنیای کارآفرینی مدرن وجود دارد، نقشهای به نام «سرمایهگذاری خطرپذیر». این مفهوم، که در اکوسیستمهای کارآفرینی پیشرفته موتور محرک نوآوری است، در ایران هنوز برای بسیاری ناشناخته و مرموز مانده است. این ناآگاهی، باعث میشود جوانان، استارتآپ خود را با پسانداز شخصی یا قرض از دوستان و خانواده راه بیندازند و زمانی که سرمایه اولیه به پایان میرسد، پروانه نوپای آنان نیز خاموش شود. در حالی که اگر با سازوکار سرمایه خطرپذیر آشنا بودند، میدانستند که در دنیای امروز، ایدههای نوآورانه حتی بدون سرمایه شخصی هم میتوانند به پرواز درآیند.
سرمایهگذاری خطرپذیر، بر خلاف تصور رایج، نه وام است و نه قرض. بلکه شراکتی است استراتژیک میان کارآفرین و سرمایهگذار. در این مدل، سرمایهگذار در ازای دریافت سهمی از شرکت، مبلغی را در اختیار تیم استارتآپی قرار میدهد و همراهی میکند تا ایده به کسبوکاری سودآور تبدیل شود. این همراهی، تنها محدود به پول نیست؛ بلکه شبکه ارتباطی، تجربه و راهبری استراتژیک را نیز شامل میشود. سرمایهگذار خطرپذیر، شریکی است که شکست تیم را شکست خود و موفقیت آن را موفقیت خود میداند. این نگاه، کاملاً در تضاد با نگاه بانکها و مؤسسات اعتباری است که تنها به بازپرداخت اصل و سود پول خود فکر میکنند، بدون آنکه کوچکترین همراهی با کارآفرین داشته باشند. در واقع، سرمایه خطرپذیر، نه تنها سرمایه مالی، که «سرمایه هوشمند» به ارمغان میآورد.
اما چرا این نقشه گنج، هنوز برای بسیاری از جوانان ایرانی ناشناخته مانده است؟ بخشی از مسئله به فرهنگ کارآفرینی کشور بازمیگردد. در فرهنگی که بر امنیت شغلی و درآمد ثابت تأکید میشود، مفهوم شراکت با یک سرمایهگذار خارجی و تقسیم مالکیت ایده، امری غریب به نظر میرسد. بسیاری از جوانان، از ترس از دست دادن کنترل کسبوکارشان، از این گزینه دوری میکنند، غافل از اینکه همراهی یک سرمایهگذار باتجربه میتواند شانس موفقیت آنان را صدچندان کند. بخش دیگر مسئله، به نبود آموزش کافی در این حوزه مربوط میشود. دانشگاههای ما هنوز جوانان را برای کارمند شدن تربیت میکنند، نه برای کارآفرینی. مفاهیمی مانند «طرح کسبوکار»، «ارزشگذاری استارتآپ»، «گردش سرمایه» و «خروج استراتژیک» در برنامههای درسی جایی ندارند. در نتیجه، جوانی که ایدهای درخشان در سر دارد، وقتی با اصطلاحات تخصصی این حوزه روبرو میشود، احساس سردرگمی و ترس میکند و به سراغ گزینههای آشنا اما کمبازده میرود.
از سوی دیگر، شبکه سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران هنوز به بلوغ لازم نرسیده است. اگرچه در سالهای اخیر شاهد ظهور شتابدهندهها، مراکز رشد و صندوقهای خطرپذیر داخلی بودهایم، اما این شبکه هنوز فراگیر و نظامیافته نیست. بسیاری از سرمایهگذاران بالقوه، به دلیل ناآگاهی از فرآیندهای نوین کارآفرینی، یا ریسکپذیری پایین، ترجیح میدهند سرمایه خود را در مسیرهای سنتیتر مانند مسکن یا طلا قرار دهند. این امر باعث میشود استارتآپهای ایرانی با «قحطی سرمایه» روبرو شوند. حتی آن دسته از استارتآپهایی که موفق به جذب سرمایه میشوند، اغلب تنها بر روی مراحل اولیه متمرکز هستند و زمانی که به مراحل رشد میرسند، با کمبود منابع مالی جدی مواجه میشوند. این در حالی است که در اکوسیستمهای بالغ، برای هر مرحله از رشد استارتآپ از بذرگیری تا رشد سریع و خروج سرمایهگذاران تخصصی وجود دارند.
نکته حائز اهمیت دیگر، نقش دولت در توسعه این اکوسیستم است. دولت میتواند با ایجاد بسترهای قانونی شفاف و حمایتی، زمینه را برای رشد سرمایهگذاری خطرپذیر فراهم کند. معافیتهای مالیاتی برای صندوقهای خطرپذیر، تسهیل فرآیندهای ثبت و ارزشگذاری شرکتهای نوپا، و حمایت از حقوق مالکیت فکری، از جمله اقداماتی است که میتواند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کند. متأسفانه، قوانین دستوپاگیر و نبود ثبات در سیاستهای اقتصادی، باعث شده بسیاری از سرمایهگذاران بالقوه، از ورود به این عرصه خودداری کنند. این در حالی است که سرمایهگذاری خطرپذیر میتواند موتور محرک اقتصاد دانشبنیان باشد و وابستگی کشور به درآمدهای نفتی را کاهش دهد.
برای جوانانی که قصد راهاندازی استارتآپ دارند، آشنایی با فرآیند جذب سرمایه خطرپذیر، یک ضرورت است. این فرآیند معمولاً با تهیه یک «طرح کسبوکار» قانعکننده آغاز میشود. در این طرح، کارآفرین باید به وضوح توضیح دهد که چه مشکلی را حل میکند، بازار هدفش چیست، مدل درآمدی او چگونه است و تیمش چه تواناییهایی دارد. سپس، باید به سراغ «ارزشگذاری» شرکت برود. کاری که برای بسیاری از تازهکاران دشوار است. پس از آن، نوبت به یافتن سرمایهگذاران مناسب و ارائه طرح به آنان میرسد. این مرحله، نیازمند مهارتهای مذاکره و ارتباطات مؤثر است. در نهایت، پس از جذب سرمایه، کار تازه آغاز میشود: استفاده بهینه از منابع و نشان دادن رشد به سرمایهگذار.
در پایان باید پذیرفت که سرمایهگذاری خطرپذیر، شمشیری دو لبه است. از یک سو، میتواند بالهای پرواز برای استارتآپها باشد و از سوی دیگر، اگر با آگاهی همراه نباشد، میتواند به از دست دادن کنترل و استقلال کارآفرین بینجامد. اما واقعیت این است که در اقتصاد پیچیده امروز، کارآفرینی انفرادی و با سرمایه شخصی، شانسی برای رقابت با شرکتهای بزرگ ندارد. جوان ایرانی باید بیاموزد که چگونه میتواند با استفاده از سرمایه و تجربه دیگران، ایدههای خود را به باغی پرثمر تبدیل کند. این تغییر نگرش، نیازمند آموزش، فرهنگسازی و توسعه زیرساختهای لازم است. زمانی که جوانان ما به جای ترس از شکست، به دنبال یافتن شرکای استراتژیک باشند، آنگاه خواهیم دید که چگونه نقشه گنج سرمایه خطرپذیر، ثروتهای نهفته این سرزمین را آشکار خواهد کرد.