* دکتر مهسا صالحی
چین کشوری است که در کمتر از نیم قرن، خود را از یک اقتصاد روستایی و منزوی به یک ابرقدرت صنعتی و تکنولوژیک تبدیل شده است ، کشوری که نامش برای بسیاری مترادف با سرعت، مقیاس و تحول است. این داستان، داستان معجزه اقتصادی چین است، اما در پشت این عنوان کلی و گسترده، داستان واقعی در مورد هزاران کسبوکار و کارآفرین جسور وجود دارد که رویای جهانی شدن را در سر میپروراندند و به آن جامه عمل پوشاندند. موفقیت آنان تصادفی نبوده، بلکه حاصل یک ترکیب استثنائی و تقریباً تکرارنشدنی از سه عامل کلیدی است: یک دولت نقشه کش و استراتژیست، یک ماشین عملیاتی بی نظیر، و یک روحیه جمعی خستگی ناپذیر. این سه، مثلث موفقیت چین را تشکیل میدهند، سهگانه طلایی که هر صاحب کسبوکاری در هر نقطه از جهان باید آن را بشناسد و از آن درس بگیرد.
اولین و شاید تعیینکنندهترین ضلع این مثلث، نقش بیبدیل دولت چین است. این را نباید با مداخلههای معمول دولتی در اقتصاد اشتباه گرفت. این یک استراتژی بلندمدت، متمرکز و خستگیناپذیر برای تسخیر قلههای اقتصاد جهانی است. دولت چین نه یک ناظر، که یک معمار و یک سرمایهگذار تمامعیار است. زمانی که بسیاری از کشورها درگیر بحثهای تئوریک درباره آزادی بازار بودند، چین با شعار “اصلاحات و درهای باز” عملاً یک آزمایشگاه عظیم اقتصادی ایجاد کرد. آنان مناطق اقتصادی ویژه را به وجود آوردند، مکانهایی مانند شنژن که از یک روستای کوچک ماهیگیری به یک کلانشهر تکنولوژیک تبدیل شد.
در این مناطق، قوانین مالیاتی سخاوتمندانه، مقررات تسهیلشده و دسترسی آسان به سرمایههای خارجی، یک محیط گلخانهای برای رشد کسبوکارها فراهم کرد. اما حمایت دولت تنها به این مناطق محدود نماند. شرکتهای بزرگ چینی، چه آنهایی که کاملاً دولتی هستند و چه آنهایی که به ظاهر خصوصی به نظر میرسند، همواره از پشتوانه سیاسی و مالی عظیمی برخوردار بودهاند. این حمایت به آنها این جسارت را میدهد که در مناقصههای بینالمللی با قیمتهای بسیار رقابتی حاضر شوند، سالها با ضرر کار کنند تا سهم بازار را به دست آورند، و بدون ترس از ورشکستگی، روی تحقیق و توسعه سرمایهگذاری کلان انجام دهند. هوآوی، شرکت غولپیکر مخابراتی، تنها یک نمونه از این دست است که با پشتیبانی تمامعیار دولت، توانست به سرعت در فناوری پیشتاز شود و استانداردهای خود را به جهان تحمیل کند. اما نقش دولت تنها در حمایت از غولها خلاصه نمیشود. زیرساختهای عظیمی که دولت چین در سراسر این کشور پهناور ایجاد کرده، خود به تنهایی بزرگ ترین تسهیلکننده برای کسبوکارها بوده است. شبکهای از بنادر عمیقآب، هزاران کیلومتر راهآهن سریعالسیر، جادههای گسترده و شبکههای ارتباطی پرسرعت، هزینه و زمان لجستیک را به حداقل ممکن رسانده است.
یک تولیدکننده در یک شهر داخلی چین میتواند مواد اولیه را از بندری در سوی دیگر کشور دریافت کند و محصول نهایی خود را ظرف چند روز به بازار اروپا برساند.
اما حتی با بهترین استراتژی دولتی، بدون یک موتور عملیاتی قدرتمند، این حرکت ممکن نیست. اینجاست که ضلع دوم سهگانه طلایی وارد میشود: مزیتهای عملیاتی خیرهکننده. وقتی نام چین به گوش میرسد، اولین چیزی که در ذهن نقش میبندد، مقیاس عظیم تولید است. چین را “کارگاه جهان” نامیدهاند و این لقب کاملاً بجا است. وقتی شما بتوانید میلیونها واحد از یک محصول را تولید کنید، هزینه هر واحد به شکل چشمگیری کاهش مییابد. اما دستیابی به این مقیاس، خود نیازمند یک اکوسیستم یکپارچه است و این نقطه قوت منحصر به فرد چین است. دره شنژن را در نظر بگیرید، جایی که در فاصلهای چند کیلومتری، شما میتوانید هر قطعه الکترونیکی که برای ساخت یک لپتاپ یا تلفن همراه نیاز دارید، پیدا کنید. این تراکم باورنکردنی تأمینکنندگان، تولیدکنندگان و متخصصان، یک شبکه زنجیره تأمین بینظیر را ایجاد کرده است که در هیچ نقطه دیگری از جهان قابل تکرار نیست. اگر یک خط تولید در آلمان یا آمریکا به یک قطعه خاص نیاز داشته باشد، ممکن است هفتهها برای رسیدن آن منتظر بماند. در چین، این زمان به ساعت کاهش مییابد. این کارایی، هزینههای تولید را به شدت کاهش داده و سرعت عرضه محصول به بازار را به حداقل میرساند. به این مزیت، نیروی کار عظیم و مقرون به صرفه چین را نیز اضافه کنید. با این حال، حتی یک دولت استراتژیست و یک ماشین عملیاتی قدرتمند، بدون نیروی محرکه انسانی مناسب به نتیجه مطلوب نمیرسند. اینجاست که ضلع سوم و نهایی سهگانه طلایی خودنمایی میکند: روحیه سختکوشی، انعطافپذیری و نوآوری. این روحیه، نفس حیاتی کسبوکارهای چینی است. در هسته این موفقیت، یک اخلاق کاری خستگیناپذیر قرار دارد که در فرهنگ “۹۹۶» تجلی یافته است: کار از ساعت ۹ صبح تا ۹ شب، ۶ روز در هفته. این سبک کار اگرچه در غرب مورد انتقاد است، اما نشاندهنده تعهد و اشتیاق فراوان کارآفرینان و کارمندان چینی برای پیشرفت است. اما سختکوشی به تنهایی کافی نیست. انعطافپذیری و سرعت تطبیق، ویژگی کلیدی دیگری است. کسبوکارهای چینی به طرز شگفتانگیزی سریع هستند. آنها به سرعت ترند های بازار جهانی را شناسایی میکنند و ظرف چند هفته، نمونههای اولیه محصول را تولید و به بازار عرضه میکنند. در دنیای چین، یک ایده امروز، فردا به یک نمونه و هفته بعد به یک خط تولید انبوه تبدیل میشود. این انعطافپذیری در بومیسازی محصولات نیز دیده میشود. آنها تنها کپیکننده نیستند، بلکه آنچه را که میبینند، بهبود میبخشند و با سلیقه و نیازهای بازارهای محلی تطبیق میدهند. یک کسبوکار چینی میتواند محصول خود را ابتدا در این بازار بینهایت و رقابتی آزمایش کند، آن را به کمال برساند، و سپس با اعتماد به نفس کامل به بازارهای جهانی صادر کند. این تجربه ارزشمند، به آنها میآموزد که چگونه با سلیقههای مختلف و نیازهای پیچیده کار کنند. داستان موفقیت کسبوکارهای چینی یک درس کلیدی برای همه صاحبان کسبوکار در سراسر جهان دارد: موفقیت در مقیاس جهانی، یک بازی تکبعدی نیست. نمیتوان تنها بر قیمت پایین تکیه کرد، یا تنها به نوآوری فنی بسنده کرد، یا منتظر معجزه دولت نشست. این یک بازی چندوجهی است که در آن استراتژی بلندمدت، کارایی عملیاتی بینقص و یک فرهنگ سازمانی پویا و جسور، باید در کنار هم قرار گیرند. برای هر کارآفرینی که رویای بزرگی در سر دارد، مطالعه این سهگانه نه یک انتخاب، که یک ضرورت است. زیرا آینده از آن کسانی است که میتوانند این سه ضلع موفقیت را در کسبوکار خود خلق کنند.