* دکتر وحید محسنی
در روزهایی که اعداد و ارقام مربوط به قیمتها با سرعتی باورنکردنی در حال تغییر است و ارزش پول ملی در مقابل تورم به سرعت کاهش مییابد، شاهد پدیدهای اجتماعی- اقتصادی جالب توجه ای هستیم،موج عظیمی از مردم، داراییهای ملموس و سرمایههای زندگی شان، از جمله خانه و ماشین را میفروشند و به امید حفظ ارزش، تمام سرمایه خود را به طلا تبدیل میکنند. این حرکت، که از روی ترس از آیندهای نامطمئن و بر اساس غریزه بقای مالی صورت میگیرد، اگرچه در نگاه اول منطقی به نظر میرسد، اما از منظر علم اقتصاد و مدیریت مالی شخصی، اقدامی بسیار پرریسک و نیازمند واکاوی عمیق است. این سؤال مطرح میشود که آیا واقعاً میتوان تمام تخممرغهای دارایی خود را در سبد درخشان اما شکننده طلا قرار داد؟ برای پاسخ به این پرسش، باید به سراغ مبانی تئوریهای اقتصادی، اصول تشکیل سبد دارایی و درک ماهیت بازار طلا رفت. طلا برای قرنها به عنوان یک پناهگاه امن در برابر تورم و بیثباتیهای اقتصادی شناخته شده است.
این فلز زرد به دلیل کمیابی، دوام و پذیرش جهانی، همواره ارزش ذاتی خود را حفظ کرده است.
در شرایطی که تورم افسارگسیخته، قدرت خرید پول نقد را تحلیل میبرد، طلا اغلب روندی صعودی را تجربه میکند و در نتیجه، سرمایه گذاران میتوانند ارزش دارایی خود را در بلندمدت حفظ کنند. این ویژگی، اصلیترین دلیلی است که افراد را به سمت این بازار سوق میدهد. با این حال، تبدیل تمام دارایی به طلا، یک استراتژی سرمایهگذاری نیست؛ بلکه یک قمار بزرگ بر روی آینده است. اولین و مهمترین مفهوم در اقتصاد که این اقدام را به چالش میکشد، «تنوعبخشی» است.
هری مارکوویتز، برنده جایزه نوبل اقتصاد، تنوعبخشی را به عنوان «یک غذای رایگان» در دنیای سرمایهگذاری معرفی میکند. معنای آن این است: با توزیع سرمایه بین انواع داراییهای مختلف (مانند املاک، سهام، اوراق قرضه، طلا و پول نقد)، شما میتوانید ریسک کلی سبد خود را به طور چشمگیری کاهش دهید . زمانی که یک دارایی مانند املاک در رکود به سر میبرد، ممکن است دارایی دیگری مانند طلا در حال رشد باشد. بنابراین، فروش خانه و ماشین و تمرکز سرمایه فقط بر روی طلا، به معنای کنار گذاشتن این غذای رایگان و پذیرش ریسکی غیرضروری است. شما در این حالت، تمام شانس خود را به عملکرد یک دارایی واحد گره میزنید. دومین نکته، درک ماهیت «نقدشوندگی» و «هزینههای فرصت» است. از سوی دیگر، فروش داراییهای مولد مانند خانه یا کسبوکار، به معنای از دست دادن جریان درآمدی آینده است. یک ملک میتواند با اجاره دادن، درآمدی مستمر ایجاد کند یا یک کسبوکار میتواند سودآوری داشته باشد. طلا، به خودی خود، یک دارایی غیرمولد است.
به عبارت ساده، یک کیلوگرم طلا در پایان سال، همان یک کیلوگرم طلا باقی میماند و هیچ سود یا بهرهای به آن تعلق نمیگیرد. سود تنها از طریق افزایش قیمت آن حاصل میشود. بنابراین، با فروش داراییهای مولد و تبدیل آن به طلا، شما در واقع جریان درآمدی آینده خود را فدا میکنید و امیدوارید که افزایش قیمت طلا نه تنها این هزینه فرصت از دست رفته را جبران کند، بلکه بازدهی بیشتری نیز ایجاد نماید. این یک شرط بندی بر روی آینده است، نه یک برنامهریزی مالی. سومین عامل، توجه به «چرخههای اقتصادی» و «نوسانات کوتاهمدت» بازار طلا است. این باور که طلا همواره و تحت هر شرایطی صعودی است، یک اشتباه راهبردی بزرگ است. قیمت طلا نیز مانند هر دارایی دیگر، در معرض نوسانات است. این قیمت تحت تأثیر عوامل پیچیدهای مانند سیاستهای بانکهای مرکزی (به ویژه فدرال رزرو آمریکا)، نرخ بهره جهانی، قدرت دلار آمریکا، رویدادهای ژئوپلیتیک و حتی احساسات سرمایهگذاران قرار دارد. ممکن است دورههایی از رکود یا حتی اصلاح قیمت قابل توجه در بازار طلا رخ دهد. اگر شما در اوج قیمت، تمام دارایی خود را به طلا تبدیل کرده باشید و سپس بازار وارد فاز اصلاح شود، نه تنها از حفظ ارزش دارایی خود بازماندهاید، بلکه بخشی از سرمایه اصلی خود را نیز از دست دادهاید.
این در حالی است که اگر سبد دارایی متنوعی داشتید، کاهش قیمت طلا با عملکرد سایر داراییها تا حدی جبران میشد. حال با در نظر گرفتن این مبانی، به پرسش اصلی بازمیگردیم: تا چه حد میتوان از داراییها را به طلا تبدیل کرد؟ هیچ پاسخ عددی قطعی و یکسانی برای همه افراد وجود ندارد. این میزان کاملاً به «پروفایل ریسک»، «افق زمانی» و «اهداف مالی» هر فرد بستگی دارد. با این حال، یک قاعده کلی و مورد توافق کارشناسان مالی این است که طلا باید به عنوان بخشی از یک سبد دارایی متنوع در نظر گرفته شود، نه کل آن. سهم طلا در سبد دارایی یک فرد معمولی که به دنبال حفظ ارزش و رشد متعادل است، معمولاً بین ۵ تا ۱۵ درصد توصیه میشود. این درصد برای افراد با ریسکپذیری بالاتر یا کسانی که به شدت نسبت به آینده اقتصاد بدبین هستند، میتواند تا ۲۰ درصد نیز افزایش یابد. اما فراتر از این اعداد، وارد قلمروی قمار و سفتهبازی میشویم.
برای کسی که خانه خود را میفروشد تا طلا بخرد، این اقدام میتواند فاجعهبار باشد. خانه یک دارایی با ابعاد چندگانه است: اولاً، یک دارایی واقعی و مولد است (از طریق اجاره). ثانیاً، خود میتواند در بلندمدت در برابر تورم مصون بماند. ثالثاً، کارکرد اصلی آن به عنوان سرپناه است. فروش آن برای خرید یک دارایی صرفاً مالی که خود نیز نوسانات شدیدی را تجربه میکند، فرد را در معرض ریسک از دست دادن سرپناه و از دست دادن سرمایه به طور همزمان قرار میدهد. اقدام عاقلانهتر این است که فرد با حفظ داراییهای اصلی خود مانند خانه، بخشی از پسانداز جاری خود را نه تمام داراییهایش را به طلا و سایر داراییهای ایمن تخصیص دهد. در پایان، باید به خاطر سپرد که طلا یک «محافظ قدرتمند» در برابر تورم است، اما یک «شمشیر جادویی» برای ثروتمند شدن یکشبه یا تنها راه حفظ داراییها نیست. اقتصاددانان بزرگ، طلا را به عنوان یک بیمه در برابر بیثباتی میدانند، نه یک منبع درآمد. بنابراین، حرکت جمعی و هیجانی برای فروش همه چیز و خرید طلا، بیشتر شبیه به یک حباب سفتهبازی است که میتواند به همان اندازه که سود میرساند، ویرانگر باشد. راهکار درست، داشتن یک نگرش بلندمدت، مشورت با مشاوران مالی بیطرف ، ساختن یک سبد دارایی متعادل و متنوع است که در آن طلا نقش مکمل و محافظ را ایفا کند، نه نقش ستاره اصلی را.