* سیده مینا دیوبند
در دنیای امروز، "مادران کارآفرین" تنها یک عنوان نیستند؛ آنها معماران خاموش اقتصاد خانواده و الگوهای واقعی خلاقیت و تابآوری برای فرزندان و جامعه خود هستند. این زنان، مرزهای سنتی نقشآفرینی را درنوردیده و در فضایی پویا بین خانه و بازار، بین تربیت فرزند و تدوین طرح کسبوکار، بین مدیریت خانه و هدایت تیم ، در حال خلق ارزشی بینظیر هستند. نقش آنها در اقتصاد خانواده دیگر محدود به مدیریت مصرف نیست؛ آنها به نوعی در جامعه امروزی ، موتور محرک تولید و درآمدزایی هستند و با قدرت، مفهوم سنتی "خانهنشینی" را به "کسبوکارخانگی" تبدیل میکنند. و با کسب درآمد و ایده های پویا در راستای کمک به اقتصاد خانواده ،نقش مهمی را ایفا می نمایند.
این دگرگونی در زمینه راه انداری یک کسب و کار خانگی ، اغلب با یک جرقه کوچک آغاز میشود، یک ایده که از دل نیازها، علایق و مهارتهای شخصی نشات گرفته و به مرحله کسب و کاری می انجامد.شاید یک مادر، در حین تهیه غذای سالم برای فرزندش، به فکر تولید و فروش غذای کودک ارگانیک بیفتد. دیگری، در اوقات فراغت خود، با دوختن لباسهای خلاقانه برای فرزندش، استعداد خود را کشف میکند و برندی برای پوشاک کودک تأسیس میکند.
یا مادری که برای افزایش درآمد خانواده، مهارت تدریس خصوصی خود را به فضای آنلاین میبرد و یک آموزشگاه مجازی کوچک راه میاندازد. این ایدهها اغلب ریشه در “حل مسئله” دارند. این مادران با چالشهای زندگی روزمره مواجه میشوند و به جای شکایت، راهحلی میآفرینند که میتواند برای دیگران نیز ارزشمند باشد. بنابراین، خانه به یک لابراتوار ایدهپردازی تبدیل میشود؛ جایی که هر چالش روزمره، پتانسیل تبدیل شدن به یک فرصت کسبوکاری را دارد.
این زنان پرتلاش و مصمم ، مسلما برای به موفقیت رسیدن ایده کسب و کارشان تلاش های زیادی می کنند ودر این خصوص با چالش های عدیده ای نیز روبرو هستند.
همانطور که اشاره شد ، اما گذر از ایده تا اجرا، مسیری پر از چالش است که به شجاعت، پشتکار و برنامهریزی دقیق نیاز دارد. اینجاست که داستانهای الهامبخش مادران کارآفرین به یک منبع قدرتمند انگیزش تبدیل میشوند.
همه ما بارها از جاهای مختلف و یا رسانه ها از شنیدن روایت زنی که از فروش تولید صنایع دستی ، مربای خانگی و یا ...در بین همسایگان شروع کرد و امروز یک کارگاه کوچک با چندین نیروی کار دارد، شاهد موفقیت های بزرگی در این زمینه بوده ایم.این زنان با انگیزه و پر تلاش به دیگران نشان میدهند که این مسیر اگرچه سخت، اما ممکن است. این داستانها تنها در باره موفقیتهای مالی نیستند؛ آنها پیروزی بر ترس از شکست، غلبه بر محدودیتهای زمانی و جسارت “شروع کردن” را به نوعی به نمایش می گذارند.
یک مادر کارآفرین، هر روز درسهای عمیقی در مدیریت ریسک، بازاریابی، ارتباط با مشتری و نوآوری میآموزد. او یاد میگیرد که چگونه اولین محصولش را بفروشد، چگونه از بازخورد مشتریان استقبال کند و چگونه پس از یک شکست کوچک، دوباره بلند شود. این فرآیند، یک دوره آموزشی مدیریت کسبوکار در زندگی واقعی است که او هر روز در خانه خودش طی میکند. بیتردید، یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی این زنان، مدیریت همزمان خانه و کار است. چگونه میتوان بین تهیه غذا، نظافت خانه، رسیدگی به تکالیف فرزندان و همزمان پاسخگویی به مشتریان، تولید محتوا برای صفحه اینستاگرام کسبوکارش و ارسال سفارشها، تعادل برقرار کرد؟ پاسخ این سؤال در “مدیریت زمان” و “تعیین اولویتها” نهفته است.
مادران کارآفرین موفق، به مرور زمان میآموزند که برنامهریزی هفتگی داشته باشند: آنها ساعات خاصی از روز را به کار اختصاص میدهند مثلاً زمانی که کودک خواب است یا در مدرسه است. آنها میآموزند که برخی از کارهای خانه را به همسر یا فرزندان بزرگتر بسپارند و در صورت امکان، بخشی از کارهای کسبوکار را برونسپاری کنند. یک فضای فیزیکی خاص در خانه را به کار اختصاص میدهند و ساعات پایان کار را تعریف میکنند تا از فرسودگی شغلی جلوگیری کنند. با این حال، هیچ موفقیتی در این مسیر بدون حمایتهای خانوادگی پایدار نخواهد بود. نقش همسر و فرزندان در موفقیت یک مادر کارآفرین، کلیدی است. یک همسر درککننده که در کارهای خانه مشارکت میکند، در نگهداری از فرزندان کمک میکند و مهمتر از همه، از لحاظ عاطفی از اهداف و رویاهای همسرش حمایت میکند، بزرگترین پشتیبان است.
زمانی که تمام بار کارهای خانه بر دوش مادر باشد، انرژی و فرصتی برای رشد کسبوکار نخواهد داشت. فرزندان نیز، با توجه به سن خود، میتوانند در کارهای ساده مانند بستهبندی محصول یا تست ایدههای جدید کمک کنند. این مشارکت نه تنها به مادر کمک میکند، بلکه درسهای ارزشمندی درباره کارآفرینی، مسئولیتپذیری و همکاری به کودکان میآموزد.
به گفته کارشناسان حوزه کارآفرینی ، مهمترین عامل محرک کارآفرینی در هر جامعهای خانواده است و مادر و پدر می توانند در تربیت فرزندان کارآفرین نقش مهم و اساسی داشته باشند. خانوادهها از شکلگیری فرهنگ تا مرحله توسعه کسبوکار میتوانند فرزندان را بهعنوان اجزای جامعه به سمت کارآفرینی هدایت کنند. در واقع، یک خانواده موفق، خانوادهای است که در آن کارآفرینی مادر به یک “پروژه مشترک خانوادگی” تبدیل میشود که همه اعضا در آن سهم و افتخار دارند. تأثیر این مادران بر اقتصاد خانواده فراتر از افزایش درآمد است. البته که درآمدزایی آنها به بهبود کیفیت زندگی، استقلال مالی و کاهش فشار اقتصادی بر دوش پدر خانواده کمک شایانی میکند.
اما تأثیرعمیقتر، در “الگوسازی” است. یک مادر کارآفرین، در عمل به فرزندانش چه دختر و چه پسر میآموزد که زنان میتوانند هدفمند، مستقل و اثرگذار باشند. او به دخترش یاد میدهد که میتواند رویاهای بزرگی در سر بپروراند و به پسرش میآموزد که به تواناییهای زنان احترام بگذارد. این آموزش غیرمستقیم، بنیانهای یک نسل جدید را میسازد که در آن کارآفرینی و خلاقیت، ارزشی طبیعی و قابل دسترس برای همه جنسیتها است. در پایان، باید گفت :از آنجایی که کارآفرینان همانند سایر انسانها از دل خانواده رشد میکنند و خانواده بیشترین اثر را در پرورش روحیه خلق ایده و کار در افراد دارد، مهمترین منشأ و نقطه آغاز روحیه کارآفرینی را میتوان به خانواده نسبت داد.
که در این زمینه ، نقش مادران کارآفرین، نقشی چندبعدی و حیاتی است. آنها همزمان مادر، همسر، مدیر، بازاریاب، تولیدکننده و مبلغ برند خود هستند. آنها از دل محدودیتها، فرصت میآفرینند و با قدرت اراده و عشق به خانواده، اقتصاد خانه را متحول میکنند.