* مهندس فاطمه یحیایی
ماهیت ارزش آفرینی در اقتصاد مدرن به طور اساسی تغییر یافته است. در انقلاب صنعتی اول و دوم، دارایی های فیزیکی مانند کارخانه ها، ماشین آلات و زمین از معیارهای مهم و شاخص قدرت های صنعتی بودند.در جوامع کنونی ، کشورهایی که از رشد اقتصادی و رونق تولید برخوردارند در برنامهریزی برای تربیت نیروی انسانی ماهر و کارآمد تلاش موفق و مضاعفی کرده اند و توانسته اند در این زمینه ارتباط معناداری میان اشتغال پایدار و توانمندسازی سرمایههای انسانی بعمل آورند.
ارزش یک شرکت عمدتاً بر اساس ترازنامه آن و دارایی های مشهودش سنجیده می شد. اما با ظهور عصر اطلاعات و اقتصاد دانش بنیان، این الگو به کلی دگرگون شده است. امروزه، ارزشمندترین دارایی ها یعنی ایده ها، دانش، خلاقیت و نوآوری در مغزهای متفکر نیروی انسانی جای گرفته اند. برندهای پیشرو جهانی در گام اول، وامدار توانایی های جمعی تیم های خود هستند که قادرند ، نوآوری را به جریانی دائمی تبدیل کنند. ارزش بازار این شرکت ها اغلب چندین برابر ارزش دارایی های فیزیکی آنهاست و این شکاف عظیم، دقیقاً نشان دهنده ارزش سرمایه فکری و انسانی آنها است.
یک نیروی کار ماهر، پیش از هر چیز، موتور محرکه بهره وری است. کارکنان ماهر به دلیل درک عمیق از کار، احتمال اشتباه را به حداقل می رسانند. این امر هزینه های سنگین ناشی از دوباره کاری، ضایعات مواد اولیه و اصلاح خطاها را کاهش می دهد. تجربه و مهارت باعث می شود کارکنان مسائل را سریع تر تشخیص داده و راه حل های بهینه تری را اجرا کنند. این افزایش سرعت، چرخه تولید یا ارائه خدمات را کوتاه کرده و توانایی شرکت برای پاسخگویی به تقاضای بازار را افزایش می دهد. یک نیروی کار ماهر می داند چگونه از حداقل منابع، حداکثر خروجی باکیفیت را تولید کند. این بهینه سازی می تواند در صرفه جویی در مصرف انرژی، مواد اولیه یا زمان تجلی پیدا کند. یک تیم ماهر نه تنها هزینه ها را کاهش می دهد، بلکه ظرفیت درآمدزایی سازمان را نیز از طریق افزایش حجم و کیفیت خروجی ها، بالا می برد.
اما نقش این نیروها فراتر از انجام کارها به صورت سریع تر و بهتر است. آنها منشأ تحول و پیشروی هستند. کارکنانی که در حوزه تخصصی خود غوطه ورند، تنها حل کننده مشکل نیستند؛ آنها “مسائل درست” را شناسایی می کنند. توانایی پرسشگری و به چالش کشیدن وضعیت موجود، بنیان نوآوری است. این نیروها قادرند با ترکیب دانش خود با خلاقیت، به خلق محصولات، خدمات یا مدل های کسب وکار کاملاً جدید بپردازند.
نوآوری می تواند در قالب یک ویژگی جدید در یک نرم افزار، بهبود یک فرآیند داخلی که هزاران دلار صرفه جویی به همراه دارد، یا ارائه راه حل جدید برای یک نیاز قدیمی بازار ظاهر شود.
در محیطی که تغییر، تنها ثابت است، توانایی یادگیری و تطبیق سریع، به یک مزیت حیاتی تبدیل می شود. نیروی کار ماهر، در ذات خود، این چابکی را به سازمان تزریق می کند. آنها مشتاق یادگیری مهارت های جدید هستند و می توانند سازمان را در پذیرش فناوری های نوین و همگامی با تحولات بازار یاری کنند. این ظرفیت، سازمان را در برابر شوک های بیرونی مقاوم کرده و امکان بهره گیری از فرصت های نوظهور را فراهم می آورد. در عصر حاضر، جایی که انتخاب های مشتری بی پایان است، کیفیت محصول و تجربه مشتری، عوامل تعیین کننده نهایی وفاداری هستند. هر نقطه از تماس با مشتری از مرحله طراحی و تولید تا فروش، تحویل و پشتیبانی پس از فروش بخشی از هویت برند را می سازد. یک متخصص ماهر در خط تولید، کیفیتی بی نقص و پایدار را تضمین می کند. یک نیروی فروش آگاه و متبحر، می تواند بهترین راه حل را متناسب با نیاز مشتری پیشنهاد دهد. یک نماینده خدمات پشتیبانی، با مهارت ارتباطی، صبر و دلسوزی خود، می تواند یک مشتری ناراضی را به یک طرفدار پروپاقرص تبدیل کند. این تعاملات مثبت، سرمایه اجتماعی برند را تقویت می کند. وفاداری که از این طریق ایجاد می شود، یک مزیت رقابتی پایدار و تقلیدناپذیر است. مشتریان به برندی که کیفیت و احترام را در هر تعامل ارائه می دهد، اعتماد می کنند و این اعتماد، سدی محکم در برابر حملات رقبا ایجاد می کند. شاید یکی از عمیق ترین و بلندمدت ترین تأثیرات نیروی کار ماهر، شکل دهی به فرهنگ سازمانی باشد. حضور آنها یک چرخه مثبت ایجاد می کند. نیروهای باتجربه به طور طبیعی نقش راهنما را برای همکاران تازه کار و کم تجربه تر ایفا می کنند. این انتقال دانش غیررسمی، بسیار مؤثرتر و عمیق تر از بسیاری از دوره های آموزشی رسمی است و به ارتقای مستمر سطح مهارت در کل سازمان می انجامد. این محیط مثبت، تعهد سازمانی و انگیزه کاری را افزایش می دهد. کارکنانی که احساس ارزشمندی می کنند و امکان رشد دارند، با انگیزه بیشتری کار می کنند و احتمال ترک سازمان را کاهش می دهند. این امر به نوبه خود، هزینه های سنگین و پنهان ناشی از جابجایی نیروها را به حداقل می رساند. با این حال، حفظ و پرورش این گنجینه، با چالش های متعددی همراه است. رقابت برای جذب بهترین ها در سطح جهانی بسیار سخت است. عمر مفید مهارت ها به سرعت در حال کاهش است و نیاز به یادگیری همیشگی را ضروری ساخته است. آموزش و توسعه نیروی کار نیازمند تخصیص منابع مالی و زمانی قابل توجهی است. در اقتصاد کنونی سازمان هایی موفق هستند ، که تمامی سامانه ها، فرآیندها و فرهنگ خود را حول محور پرورش، توانمندسازی و حفظ این سرمایه بی بدیل بنا می کنند. پرورش نیروی کار ماهر، دیگر یک انتخاب نیست، یک نیاز راهبردی برای بقا و شکوفایی در اقتصاد پرتلاطم و دانش محور امروز است.