* دکتر حوریه یحیایی
دردنیای دیجیتال امروز، هیچ پدیدهای به اندازه تیکتاک نتوانست در مدت زمان کوتاهی چنین تأثیر شگرفی بر نسل جوان بگذارد. این اپلیکیشن چینی که روزی به عنوان یک برنامه سرگرمی ساده شروع به کار کرد، به سرعت تبدیل به پدیدهای جهانی شد که بیش از یک میلیارد کاربر را به خود جذب کرد. اما همین محبوبیت عظیم، نگرانیهای جدی را در میان مقامات آمریکایی برانگیخت تا جایی که سرانجام تصمیم به محدود کردن آن گرفتند.
داستان فیلتر شدن تیکتاک در آمریکا فقط یک ماجرای سیاسی نیست، بلکه هشداری است درباره تأثیرات عمیقی که شبکههای اجتماعی بر روان و رفتار نوجوانان میگذارند. تیکتاک از همان ابتدای ظهورش متفاوت بود. الگوریتم هوشمند آن به گونهای طراحی شده بود که به سرعت سلیقه کاربر را تشخیص میداد و محتوای متناسب با علایقش را به او نشان میداد. این ویژگی باعث میشد کاربران، به ویژه نوجوانان، ساعتها وقت خود را صرف تماشای ویدیوهای کوتاه کنند بدون آنکه حتی متوجه گذر زمان شوند. روانشناسان به این حالت “فلوی دیجیتال” میگویند؛ حالتی شبیه به خلسه که در آن فرد کاملاً در فعالیت غرق میشود و ارتباطش را با دنیای واقعی از دست میدهد. این همان ویژگی بود که تیکتاک را هم جذاب و هم خطرناک میکرد.
نگرانی اولیه مقامات آمریکایی درباره امنیت دادهها بود. آنها معتقد بودند که شرکت چینی “بایتدنس”، مالک تیکتاک، ممکن است اطلاعات کاربران آمریکایی را در اختیار دولت چین قرار دهد. این نگرانی به حدی جدی بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، تهدید کرد این برنامه را کاملاً ممنوع خواهد کرد. اگرچه این تهدید در نهایت به شکل کامل عملی نشد، اما بحثها درباره خطرات تیکتاک هرگز فروکش نکرد. اما خطرات تیکتاک فقط به مسائل امنیتی محدود نمیشد. روانشناسان و متخصصان تربیتی هشدار میدادند که این برنامه تأثیرات مخربی بر سلامت روان نوجوانان دارد. تحقیقات نشان میداد که استفاده بیش از حد از تیکتاک با افزایش اضطراب، کاهش اعتمادبهنفس و اختلال در تمرکز مرتبط است. نوجوانانی که ساعتها وقت خود را صرف تماشای ویدئوهای کوتاه میکردند، به تدریج توانایی خود را برای تمرکز بر فعالیتهای طولانیتر مانند مطالعه یا انجام تکالیف درسی از دست میدادند. این پدیده که به “توجه تکهتکه شده” معروف است، یکی از بزرگترین چالشهایی بود که معلمان و والدین با آن روبرو بودند.
یکی دیگر از نگرانیهای جدی درباره تیکتاک، محتوای نامناسبی بود که گاهی به دست نوجوانان میرسید. اگرچه این برنامه مکانیسمهایی برای فیلتر کردن محتوای نامناسب داشت، اما هوش مصنوعی آن همیشه نمیتوانست به درستی تشخیص دهد که چه محتوایی برای چه گروه سنی مناسب است.
نتیجه این میشد که نوجوانان گاهی با ویدئوهایی مواجه میشدند که حاوی پیامهای خطرناک، چالشهای مضر یا اطلاعات نادرست بود. برخی از این چالشها حتی منجر به آسیبهای جسمی به کاربران شده بود. مسئله دیگر، تأثیر تیکتاک بر تصویر بدن نوجوانان بود. این برنامه پر بود از ویدئوهایی که استانداردهای غیرواقعی از زیبایی را تبلیغ میکردند. نوجوانانی که دائماً با این تصاویر مواجه میشدند، به تدریج تصور نادرستی از بدن ایدهآل پیدا میکردند که میتوانست به اختلالات خوردن، اضطراب و افسردگی منجر شود. تحقیقات نشان میداد که دختران نوجوان به ویژه در برابر این تأثیرات آسیبپذیر بودند.
اما شاید یکی از زیرکانه ترین تأثیرات تیکتاک، تغییر در الگوی تفکر نوجوانان بود. ماهیت ویدئوهای کوتاه و سریع این برنامه به گونهای بود که تفکر عمیق و تحلیل انتقادی را تضعیف میکرد. نوجوانان به جای آنکه یاد بگیرند مسائل را از زوایای مختلف بررسی کنند، عادت میکردند به اطلاعاتی که در چند ثانیه ارائه میشد بسنده کنند. این ویژگی در بلندمدت میتوانست توانایی نسل جوان را برای حل مسائل پیچیده تحت تأثیر قرار دهد. در کنار همه این نگرانیها، مسئله اعتیاد دیجیتال نیز مطرح بود. تیکتاک به گونهای طراحی شده بود که کاربران را به استفاده مداوم ترغیب میکرد. ویژگیهایی مانند بینهایت اسکرول کردن (یعنی امکان تماشای ویدئوها به صورت پیوسته بدون نیاز به کلیک کردن) و نوتیفیکیشنهای مداوم، باعث میشد نوجوانان به سختی بتوانند از این برنامه فاصله بگیرند. بسیاری از والدین گزارش میدادند که فرزندانشان ساعتهای طولانی را در اتاقهای خود سپری میکردند و به جای تعامل با خانواده یا انجام فعالیتهای مفید، وقت خود را صرف تیکتاک میکردند.
تصمیم آمریکا برای محدود کردن تیکتاک هرچند بحثبرانگیز بود، اما نشان داد که حتی در دموکراتترین کشورهای جهان نیز نگرانی درباره تأثیرات شبکههای اجتماعی بر نسل جوان جدی گرفته میشود. این اقدام یک پیام واضح داشت: وقتی پای سلامت روان و امنیت نوجوانان در میان باشد، حتی محبوبترین برنامههای دنیا هم ممکن است زیر سئوال بروند. در نهایت، ماجرای تیکتاک در آمریکا به همه ما یادآوری میکند که در عصر دیجیتال، نیاز به هوشیاری و آگاهی بیشتری داریم. شبکههای اجتماعی اگرچه میتوانند ابزارهای مفیدی برای ارتباط و یادگیری باشند، اما وقتی بدون نظارت و کنترل استفاده شوند، میتوانند تبدیل به تهدیدی برای سلامت روان و رشد سالم نوجوانان شوند. شاید به جای ممنوعیتهای کامل، راه حل واقعی در آموزش مهارتهای دیجیتال به نوجوانان و کمک به آنها برای استفاده مسئولانه از این فناوریها باشد.