* سیده مینا دیوبند
در قلب هرکلاس درس سمپاد ، نوجوانانی نشستهاند که چشمانشان از اشتیاق یادگیری میدرخشد. ذهنهای پویایی که میتوانند آینده این سرزمین را متحول کنند.
در این راستا ، رهبر معظم انقلاب نیز بارها در سخنان خود به نخبگان توجه ویژه ای داشته و بر نقش آفرینی عملی و پرورش استعدادهای جوان در جامعه تاكید كرده اند، زیرا همانگونه که می دانیم ، نخبگان افرادی تاثیرگذار و با استعداد در هر جامعه ای به شمار می روند كه دولت و نهادهای گوناگون در ارتباط با جذب ، سرمایه گذاری و حمایت بیشتر از این قشر را بایستی سرلوحه برنامه های خود به منظور پیشرفت و توسعه کشور قرار دهند.
سالانه هزاران دانشآموز تیزهوش پس از گذراندن آزمونهای سخت، وارد مدارس سمپاد میشوند و سالها تحت آموزشهای ویژه قرار میگیرند. اما وقتی که دپیلم می گیرند، گویی به سرزمین ناشناختهای پرتاب میشوند که هیچ نقشهای برای هدایتشان وجود ندارد. اینجاست که سئوال اساسی مطرح میشود: چه بر سر استعدادهای درخشان این مرزوبوم میآید؟
مدارس سمپاد در ایران با بهترین نیتها تأسیس شدند تا به دانشآموزان مستعد خدمات آموزشی ویژه ارائه دهند. در این مدارس، معلمان مجرب، برنامههای درسی فشرده و محیطی رقابتی وجود دارد که سالهاست ثابت کرده ، میتواند دانشآموزان را برای المپیادهای علمی و کنکور سراسری آماده کند. اما مشکل اصلی پس از اتمام دوران مدرسه آغاز میشود. وقتی این نخبههای جوان وارد دانشگاه میشوند، ناگهان خود را در سیستمی میبینند که تفاوتی میان آنها و دیگر دانشجویان قائل نیست. استعدادی که سالها پرورش یافته، حالا باید در کلاسهای عمومی و یکسان با دیگران بنشیند و به تدریج انگیزه و اشتیاق خود را از دست بدهد.
در مقابل، نگاهی به تجربه کشورهای موفق در این زمینه میاندازیم. چین برای دانشجویان نخبه خود برنامههای ویژهای دارد که شامل بورسیههای تحقیقاتی، امکان همکاری با شرکتهای فناوری و حتی معافیت از خدمت سربازی میشود. ژاپن سیستم “سوپر ساینس های اسکول” را ایجاد کرده که در آن دانشآموزان مستعد از دبیرستان تا دکترا تحت حمایت کامل دولت و صنعت قرار میگیرند. کره جنوبی مؤسسات ویژهای دارد که نخبگان جوان را مستقیماً با صنایع پیشرفته مرتبط میکند. اما در ایران، پس از سالها سرمایهگذاری روی این استعدادها، عملاً هیچ برنامه مدونی برای هدایت و حفظ آنها وجود ندارد.
نتیجه این غفلت را میتوان در آمار فرار مغزها به وضوح دید. بسیاری از نخبگان ایرانی که با هزینه دولت و خانوادههایشان سالها آموزش دیدهاند، پس از فارغالتحصیلی یا به دنبال مهاجرت هستند یا در شغلهای نامرتبط مشغول میشوند.
پزشکی که میتوانست محقق برجستهای شود، مهندسی که میتوانست نوآوریهای بزرگی ایجاد کند، یا دانشمندی که میتوانست مشکلات کشور را حل کند، همه به دلیل نبود سیستم حمایتی مناسب، یا از کشور میروند یا استعدادهایشان به مرور زمان به فراموشی سپرده میشود. مسئله فقط از دست دادن افراد نیست. این یک خسارت چندلایه است. اولاً سرمایهگذاری آموزشی چندین ساله به هدر میرود. ثانیاً کشور از نوآوریها و ابداعاتی که این افراد میتوانستند ارائه دهند محروم میشود. ثالثاً این افراد در کشورهای دیگر به رشد و پیشرفت ادامه میدهند و به توسعه همان کشورها کمک میکنند. این یعنی ما نه تنها دارایی خود را از دست میدهیم، بلکه آن را به رقبا هدیه میکنیم.
راه حل این معضل پیچیده نیست، اما اراده جدی میطلبد. اولین قدم ایجاد پل ارتباطی بین مدارس سمپاد و مراکز علمی-صنعتی کشور است. دانشآموزان مستعد باید از همان سالهای اولیه دبیرستان با محیطهای تحقیقاتی و صنعتی آشنا شوند. دومین قدم طراحی برنامههای ویژه دانشگاهی برای این افراد است؛ کلاسهای پیشرفته، پروژههای تحقیقاتی ویژه و امکان همکاری با اساتید برجسته. سومین و مهمترین قدم ، ایجاد مشوقهای مادی و معنوی برای ماندگاری این استعدادهاست: بورسیههای تحصیلی ویژه، معافیت از خدمت سربازی برای محققان، تضمین شغل در مراکز تحقیقاتی و صنعتی و ایجاد محیطی که در آن نخبگان احساس ارزشمندی کنند.
تجربه جهانی نشان داده است که سرمایهگذاری روی نخبگان یکی از مؤثرترین راههای پیشرفت کشورهاست. بسیاری از پیشرفتهای علمی و فناوری در جهان مرهون توجه ویژه به استعدادهای درخشان بوده است. ایران با داشتن چنین گنجینه ارزشمندی از استعدادها، اگر تنها بخش کوچکی از این توجه را داشته باشد، میتواند تحولی عظیم در مسیر توسعه ایجاد کند. آینده ایران در گرو تصمیمگیری امروز ما درباره این استعدادهاست. یا باید شاهد ادامه فرار مغزها و هدررفت سرمایههای انسانی باشیم، یا با برنامهریزی دقیق، این الماسهای خام را صیقل دهیم تا بتوانند کشور را به جلو ببرند. انتخاب با ماست: پرورش دهیم و حفظ کنیم، یا رها کنیم و از دست بدهیم. پاسخ این سئوال، آینده ایران را رقم خواهد زد.