مهندس امین رشیدی*
AMIN_RASHIDI@YMAIL.COM
رسیدن به یک اقتصاد پویا؛ نه تنها محوریترین هدف متعالی یک کشور برای تبیین سیاستهای پیش روی آن میباشد، بلکه به عنوان یک ضرورت برای برون رفت هر کشوری از وابستگی اقتصادی و طبیعتا رونق اقتصادی و اشتغالزایی غیر قابل انکار است. هر جامعهای برای رسیدن به توسعهی حقیقی و پایدار، نیازمند یک تعامل تعریف شده بین دو نهاد، دانشگاه و صنعت است. دانشگاه؛ محل تربیت نیروی انسانی متخصص است و اگر این نیروی انسانی متخصص بتواند دانش و مهارت خود را در عرصه تولید و صنعت بکار ببرد، بی تردید پیشرفت کشور را به ارمغان خواهد آورد.
در عرصه صنعت نیز مهندسان و نیروهای انسانی ماهر و با تجربه هستند که اطلاعات علمی خود را به صورت فناوری محصولات و تولیدات مختلف ارائه میدهند. بنابراین بدیهی است که توسعهی صنعتی و ارتقای آن بدونه وجود و ظهور این ارتباط تنگاتنگ و استفاده از این پتانسیل قدرتمند، امکان پذیر نخواهد بود. از اینرو ارتباط بین صنعت و دانشگاه؛ همچون حلقهی مفقوده ای، پیشران رشد و پیشرفت صنعت و اقتصاد است و بسیاری از کشورهای توسعه یافته بنا به نیاز و ساختار صنعتی و دانشگاهی خود این ارتباط را تا حد ممکن تببین، طراحی و به اجرا درآورده اند.
در کشورهای تراز اول دنیا، نمونههای جالبی از همکاری صنعت و دانشگاه وجود دارد. همکاری موثر بین کارخانه "ولوو" و دانشگاه فناوری "چالمرز سوئد"، همکاری شرکت "جانسن متی" با دانشگاه "ایالتی میشیگان"، ۱۰۰ها پروژه از این دست، نمونههای موفقی در این زمینه است که میتواند الگوی مناسبی برای کشور به شمار آید. در دپارتمان بازرگانی و صنعت انگلستان، صدها طرح و پروژههای ۳ تا ۵ سالهای وجود دارد که معمولا میان یک یا چند کارخانه با یک یا چند دانشگاه اجرا میشود که دولت با حمایتهای خود تا ۵۰ درصد مخارج آن را تامین میکند. در این کشورها، ارتباط مستمر و پویای صنعت و دانشگاه، سیکل مثبتی را بوجود آورده که از طریق آن، این دو نهاد به رشد و توسعهی یکدیگر کمک میکنند.اما متاسفانه به دلیل پیچیدگی موضوع، استقرار چنین ارتباطی در کشورهای در حال توسعه همواره با مشکلات فراوانی مواجه و به نوعی این ارتباط وجود ندارد و دانشگاه به طور عمده به انتقال دانش به دانشجویان میپردازد و صنعت هم، کار خودش را انجام میدهد و در واقع هر کدام ساز خودشان را میزنند.کشور ما نیز از این قائده مستثنی نبوده و همواره رابطهی بین صنعت و دانشگاه یکی از خلاهای بزرگ در کاربردی بودن دانشگاه و پیشرفت صنعت است. خلائی که سالهاست، رابطهی دانشگاه و حل نیازهای روز صنعت و اشتغال را با چالشهای جدی روبرو ساخته است...
چرا که از یک طرف دانشگاههای ما، مدعی اند
که از لحاظ رشد علمی و کیفیت آموزشی در جایگاه قابل قبولی قرار دارند و عدم اعتماد صنعت برای سرمایهگذاری در پروژههای دانشگاهی و نیز نبود ساختار و ساز و کار مشخص و قانون محور باعث شده که هرگز رابطهی مستمر و مفیدی برای بهره مندی از علوم دانشگاهی صورت نپذیرد. و در مقابل صنعت کشور، مدعی است که دانشگاه هرگز برای کمک به صنعت مصمم نبوده و با بی فایده دانستن بسیاری از پایان نامهها و پروژههای دانشجویی که در آرشیو دانشگاهها خاک میخورد و هیچ دردی از جامعه و صنعت را دوا نمی کند، گوی این ناکارامدی را در زمین دانشگاههای کشور میاندازد.
با بررسی وضعیت فعلی کشور، البته بخشی از این نقص را باید پذیرفت، متاسفانه در دانشگاهها به تولید دانش کمتر توجه میشود و تلاش در زمینهی تولید علمی که بصورت کاربردی در خدمت جامعه قرار گیرد، کمتر صورت میپذیرد. حجم وسیعی از نیروی تحصیل کردهی بیکار نیز، موید همین مطلب است. فارغ التحصیلانی که کمترین آشنایی با فضای صنعت نداشته و تنها علم آنها بر روی کاغذ معنا میشود. البته نمی توان فقط به دانشگاه ایراد گرفت و همهی تقصیرها را به گردن دانشگاه انداخت. چرا که صنعتگران ما نیز، عمدتا همکاری قابل توجهی با دانشگاهها ندارند. صنعت در انتظار افراد مدرک گرا نیست و نیازمند نیروهای کاربردی متخصص تحول گرا با ایدههای نو و آشنا به دانش روز میباشد. تبدیل ایده به محصول و کاهش موانع بهبود عملکرد صنایع نیز بسیار حائز اهمیت است. این چنین میشود که دانشگاهها نیز نمیتوانند کارشناسان مورد نیاز صنعت را تربیت کنند و دولت نیز برای سرپا نگاه داشتن صنایع، مجبور به دادن یارانه است و مسلما چنین صنعت و اقتصادی بسیار شکننده و وابسته خواهد بود و ما شاهد وضعیتی میشویم که اکنون دچارش هستیم. گویا شکاف دانشگاه و صنعت به قدری شده است که هیچکدام زبان هم را نمیفهمندند. فقدان نیازهای متقابل دوسویه یعنی عدم احساس نیاز در صنعت برای ارتباط با دانشگاه و همچنان فقدان انگیزه در دانشگاه برای ارتباط با صنعت از اصلیترین عدم همکاری بین این دو نهاد تاثیر گذار در اقتصاد کشور میباشد.